تهران شهري كه ميليون ها آدم رو در خود جاي داده . جايي كه همه ما درش بزرگ شديم .خيلي هامون خيلي چيز ها ياد گرفتيم و خيلي چيز ها هم باختيم اما اون چيزي كه هميشه بوده و هست اينكه تهران با همه خوبي هاش يا بديهاش همچنان زنده در كوهپايه البرز

بازار

بازار...شايد يه بازاري كه حرارتش از بازار تهران هم بيشتر باشه .شايد هم خيلي نايابتر و نادر مثل بازار هاي قديمي. بازاري كه توش از همه جور آدم پيدا ميشه از آدم هاي ثروتمند تا آدم هاي پاپتي و هيچي ندار . جلوي ورودي اين بازار از پيكان و كاميون هاي كمپرسي گرفته تا آخرين مدل هاي بنز و لند كروزر پارك بودند.
اما اين بازار بازار عادي نبود . بازاري كه تو تاريكي شب وسط توده عظيم درخت ها , و اين بازار نوري نداره جز نور تلفن هاي همراه . فضايي عجيب با صدا هاي عجيب كه هر لحظه بدنبال كسي ميگردي در تاريكي.
بازاري كه كاسب هاش و مشتريهاش همديگر رو نميديدند و فقط از روي صدا همديگر رو ميشناختند. شايد معامله هاي اين بازار خيلي كثيف باشه ولي اين بازار بازار روز مواد مخدر بود. بازاري كه از شرق به شهر هاي شمالي و شرقي پاكستان و از غرب به بازار هاي هلند و برلين ميرسيد.
جايي كه فروش عمده كوكايين در تهران صورت ميگيره جاييه كه خرده فروش ها فقط تو اون نقش اين رو دارند كه بتونن با خرده فروشي توازن بازار رو نگه دارند . جايي كه تو تاريكي محض پر شده از نور هاي موبابل و همچنين نور هايي كه نور هاي فندك هاي اتمي هروييني هاي اونجاست.
تو اين بازار كسي كاري به كسي نداشت . كسي با كسي حرف نميزد و يا هروييني ها داشتن مصرف ميكردن يا كاسب ها دنبال فروش جنسشون بودند و يا خريدار هاي كوكايين دارند جنس هاي موجود در بازار و تست ميكنند . اين بازار واسه خودش بورس بود . جايي كه از نظر اقتصادي به خيلي از بازار ها و بورس هاي ديگه وصل ميشد . اونجا جايي بود كه ميشد فهميد اينجا تهرانه . اين هم يكي ديگه از بازار هاش.






گزارش تخلف
بعدی